من یک پسر ۱۸ ساله هستم
یک مدت هست من دچار یک عشق یک طرفه و محال شده ام، من عاشق یک بازیگر ترکیه ای شده ام
خیلی افسرده شدم، خودم می دانم که هیچ وقت نمی توانم به ایشان برسم، شبها چند ساعت با عکس این بازیگر حرف می زنم و گریه می کنم عکس هایش همدم دردها و تنهاییم شده، تمام این درد مدتهاست در دلم مانده و به هیچ کس نگفته ام و نمی گویم چون جواب اطرافیان را می دانم «می گویند این یک هوس است و تو عاشق قیافه و چهره آن دختر شدی و از زندگی واقعیش خبر نداری و...» بعضی وقتها خودم را فریب میدهم که فراموشش کنم اما بازهم نمی شود.
تصمیم گرفته ام کارکنم و پول جمع کنم بروم ترکیه زندگی کنم من وضعم خوب نیست ولی دارم تلاشم را می کنم.«زبان ترکی را هم در خانه و باکمک چند نرم افزار آموزشی کامل یاد گرفتم فقط به عشق آن بازیگر»، می خواهم با ایشان ازدواج کنم دوست دارم همسرم باشد، شریک زندگیم باشد.
به اینکه در سن و سال نوجوانی هستید، و در بحران های شدید احساسی و عاطفی و جنسی قرار دارید واقفیم، اما از کلام شما بر می آید هنوز تفکر و منطق خود را کنار نگذاشته اید. علاوه بر اصل مشکل که بیان فرمودید، جواب هایی هم در صحبت های خودتان دیده می شد. خودتان می دانید این مسئله چیزی شبیه توهم است و خودتان را فریب می دهید. البته باید کامل به این باور برسید که دچار یک عشق واهی، یک طرفه و خیالی شده اید، تا بتوانید برای حل این مشکل گام بردارید. عشق یک طرفه عشقی است که میل به معشوق در آن امری ذهنی است. یعنی عاشق درافکار و پیش فرض هایش باور دارد که معشوقش به او علاقه مند است و او ازاحساسات معشوقش بی اطلاع است.
در اینجا جملاتی را از قول سرکار خانم دکتر فردوسی نقل می کنیم که بسیار به حال شما نزدیک است: «روانشناسان این حالت را بیش از آنکه نوعی عشق بنامند آن را نوعی بیماری روانی به نام "پارانویا" می دانند». عشق های یک طرفه نوعی بیماری روانی محسوب می شود. در برخی موارد اشخاصی وجود دارند که دیوانه وار به کسی علاقه مند هستند و تصور می کنند که آن شخص نیز آنها را دوست دارد. اما این ها تنها در ذهن او وجود دارد زیرا در مواقعی ممکن است شخص دیگر یا او را دوست نداشته باشد و یا در مواقعی حتی او را نشناسد! این نوعی جنون عاشقی است. این حالت حالت عادی و معمولی نیست زیرا در حالت عادی اگرکسی به شخص دیگر علاقه مند شود ولی بداند که عشق و علاقه اش یک طرفه است بی شک از آن عشق دست بر می دارد. ولی زمانی که شخص دچار پارا نویید باشد از این عشق یک طرفه دست بر نمی دارد واژه علمی که به این نوع بیماری "عشق بی وصال "گفته می شود. در بیماری پارانویید هزیانی بارزوسازمان یافته وجود دارد.زیرا فرد حرف ها و باورهایی دارد که کاملاً اشتباه است... این روانشناس ادامه داد: بیماران پارانویید همواره در ذهنشان با تصوراتشان زندگی می کنند و این ذهنیت را پردازش می کنند.
در این حالت فرد در نوع تفکر و نگاهش به جامعه و افرادش متفاوت می شود. بیمار پارانویید تفسیر هایش از جامعه و آدمهایش فرق می کند و معتقد است که دیگران هستند که نمی خواهند من به معشوقم برسند. و معتقد است معشوقش او را دوست دارد ومخالفت های دیگران مانع وصال اوست. در این بیماری فرد به شدت افسرده می شودالبته قصد من این نیست که بگویم همه عشق ها این گونه است بلکه منظور برخی از این عشق هاست که ما آن را به عنوان عشق بی وصال و یا عشق یک طرفه می نامیم.
خلاصه ی کلام، جوانان عزیز: مراقب احساس تان باشید. خیلی اوقات یک احساس در ابتدا هیجان انگیز و رمانتیک است اما زندگی تان را به هم خواهد ریخت. فراموش نکنید مقابل هر خطایی را اگر از ابتدا بگیرید بسیار آسان تر است.
در زیر راهکارهای فراموش کردن چنین عشق های بی هدف مطرح شده است. امید است با پشتکار هر چه تمام این تکنیک ها را عملیاتی کنید:
۱- سعی کنید در بیرون هیچ آثاری از ایشان را جلوی دید خود نداشته باشید مانند عکس و... و آنها را محو کنید.
۲- افرادی که در وضعیت شما قرار دارند به هیچ وجه نقاط منفی و بدی ها و آسیب هایی که از طرف مقابل متحمل شدن را نمی بینند و به همین دلیل علاقه و وابستگی آنها ثابت می ماند .
۳- سعی کنید بدون خود سرزنشی و مقایسه نقاط مثبت و خوبی های خودتان را فراموش نکنید و با نوشتن و مرور و نادیده و بی ارزش نکردن آنها به آینده خوشبین و امیدوار باشید.
۴- انجام کارهایی مانند ورزش های دست جمعی ، تعاملات اجتماعی ، سرگرمی و تفریح و پرهیز از تنهایی بسیار مفید هستند.
۵- ساعات و لحضاتی که شما به این فرد فکر می کردید بسیار وسوسه برانگیز خواهند بود مانند معتادی که ترک کرده مکان و زمان های مصرف در روزهای اولیه وسوسه انگیز بوده و ممکن است رفتاری مانند عصبانی شدن و تحریک پذیری و یا رفتن به طرف مصرف زیاد باشد بنابراین شما نیز باید با تغییر موقعیت فیزیکی و سر گرم شدن به یک کاری که عمدا در این ساعات در نظر خواهید گرفت و با آرام سازی ذهنی سعی می کنید با این وسوسه ها مبارزه کنید.
۶- هنگام هجوم افکار و تصاویر ایشان در ذهن بدون پرورش و فکر کردن مکان را ترک کرده و یا توجه و تمرکزتان را به چیزی جلب می کنید مثلا با قطع کردن افکار مشغول گفتگو با یک فردی می شوید، باعجله از آن مکان را ترک می کنید، با روشن کردن تلویزیون سعی در تمرکز دیداری و شنیداری نسبت به نوع برنامه و حتی نوع لباس های مجریان و بازیگران و اسامی آنها می شوید.
۷- با افکار منفی و مأیوس کننده مبارزه کنید و پیش بینی منفی نسبت به آینده نداشته باشید.
۸ - شاید هفته اول به دلیل درگیر شدن با افکار اتوماتیک دچار نوعی استرس شوید ولی به مرور زمان افکاری که عادت داشتند همیشه و همه جا بدون اراده شما وارد ذهنتان شوند و حالتان را بگیرند با تکنیک های شما از اتوماتیک خارج شده و افکار جدید جایگزین می شود و در هفته های دوم و سوم افکارتان یک دست شده و تعارضی احساس نخواهید کرد.